محبوبم كلمنتاين / جان فورد

وایات: مك، هيچ وقت تا حالا عاشق بودي ؟

مک: نه، من همه ي عمرم كافه چي بودم !

امید کثافت

تراژدی پاک است و آرام‌بخش، و اطمینان می‌بخشد... در درام، با وجود این خائنان، بدذاتانِ ستیزه‌جو، بی‌گناهان مظلوم، انتقام‌جویان و بارقه‌های امید، مُردن مثل حادثه‌ای هولناک است. (...) تراژدی آرامش‌بخش است، چون دیگر می‌دانیم هیچ امیدی وجود ندارد، این امید کثافت.

اگه مي‌توني منو بگير|استيون اسپيلبرگ

فرانك آباگنيل (كريستوفر واكن) در يك سخنراني:

- دو موش كوچك توي يك سطل خامه گير افتادند، اولي زود تسليم شد و غرق شد. دومي ول نمي‌كرد. اينقدر تقلا كرد، تا خامه را تبديل به كره كرد و بيرون اومد. آقا، در اين لحظه، من اون موش دوم‌ام.

بانو |داريوش مهرجويي

مريم بانو (بيتا فرهي) خطاب به محمود (خسرو شكيبايي):

تو تنها كسي بودي تو زندگيم كه فكر مي‌كردم خيلي به من نزديكي. از اينكه تونستم بهت تكيه بدم، احساس غرور مي‌كردم. ولي تو هم دوام نياوردي، مثل همه. ديگه از اين آدما خسته شدم. بايد بتونم تنهاييم‌رو دربست قبول كنم. باهاش اخت بشم. باهاش انس بگيرم.

كسي آن بالا مرا دوست دارد | رابرت وايز

راكي (پل نيومن) خطاب به نورما (پير انگلي):

- مي‌دوني، من خيلي خوش‌شانسم. انگار هميشه يكي اون بالا هست كه منو دوست داره.

- و يكي هم اين پايين.