یک مرد

یه مرد حتی اگه چهار تا استخون پوسیده هم باشه ...
گاهی میشه تکیه گاهت ,
گاهی سایه سرت , گاه انگیزه زندگیت ,
ممکنه بشه همه وجودت .
اصلا مگه میشه بدون مرد زندگی کرد ؟!!!
مگه میشه پدر نداشت ؟! قید برادر رو زد ؟!
... بدون عشق زندگی کرد ؟!!!
فقط کافیه یه مرد , مرد باشه ...
میشی بیخیال دنیا ,
اصلا اون میشه همه ی دنیات !!!!

باید مرد

ساراماگو به خاطر رمان « کوری » نوبل ۹۸ را گرفت. وقتی داشتند با او مصاحبه می کردند گفت من بزرگ ترین چیزها را از مادربزرگم یاد گرفته ام که سواد خواندن و نوشتن نداشت . مادربزرگم می گفت « زندگی چقدر خوب است اما حیف که باید مرد »

حکایت من ؛ حکایت کسی است که عاشق دریا بود ، اما قایق نداشت …
دلباختۀ سفر بود ؛ همسفر نداشت …
حکایت کسی است که زجر کشید ، اما ضجه نزد …
زخم داشت و ننالید…
گریه کرد ؛ اما اشک نریخت …
حکایت من ؛ حکایت داستان عشقی ست که فرهادش!

عاشق شیرین نیست!!!

گربه روی شیروانی داغ نوشته تنسی ویلیامز

... وقتی بعضی چیزها در خاطراتت و یا در تصوراتت می‌پوسند، قوانین سکوت دیگر کار نمی‌کنند. این درست مثل این است که خانه دارد در آتش می‌سوزد و تو دلت می‌خواهد فراموش کنی که خانه در حال سوختن است. اما نبودن آتش هم تو را نج...ات نمی‌دهد. ســـــــــــــــکوت دربارۀ یک مسئله فقط آن‌را بـــــــــــزرگ‌تر می‌کند، رشـــــــــــد می‌دهد و همه چیز را مـــــــــــی‌پوشاند...!

هیچ وقت " بی خداحافظ " کسی را ترک نکن.. نمی دانی.. چه درد بدی است...

 پیر شدن در خم کوچه های انتظار....

 

بر باد رفته/مارگارت میچل

اسکارلت ، من هیچ وقت در زندگی آدمی نبودم که قطعات شکسته ظرفی را با حوصله زیاد جمع کنم و به هم بچسبانم و بعد خودم را فریب بدهم که این ظرف شکسته همان است که اول داشته ام .
آنچه که شکست شکسته و من ترجیح می دهم که در خاطره خود همیشه آن را به همان صورتی که روز اول بود حفظ کنم تااینکه آن تکه ها را به هم بچسبانم و تا وقتی زنده ام آن ظرف شکسته را مقابل چشمم ببینم...!